۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه




در شاخچه کم برگ و با ثمر بالا می رفتم فکر می کردم که به همه شاخچه ها دست یافته و همه انها را می شناسم می توانم بالا روم و شاخچه کوچک در یک فضای کوچک وجود داشت و من با ان عادت کرده بودم فقط از همان شاخچه حفاظت کرده و تلاش در شکوفه نمودن ان می کردم اما نمی دانستم شاخچه های دیگر متحول تر از ان است وقتی خواستم قدم به شاخچه دیگر بگذارم تحولی عجیبی احساس کردم حیران و مبهوت شدم در تلاطم موج های گوناگونی غوطه ور شدم یک شورش بزرگی به دنیایی قلبم و به طبیعت وجودم مشاهده کردم در ان حالت چرا این قدر بیخبر ؟ چرا تلاشم در قسمت دیگر نیست و چرا تلاشم محدود است ؟ چرا درخت پر گهر که شاخه ان شاخچه های بزرگ دارد از قبل احساس نکرده بودم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر